نخستین عشق من
نویسنده:
ماکسیم گورکی
مترجم:
عبدالله توکل
امتیاز دهید
✔️ داستان اصلی یعنی "نخستین عشق من" روایتی است از آغاز و انجام نخستین عشق گورکی. عشقی توأم با ایدآلیسم که سرانجام به همین دلیل به جدایی می انجامد. گورکی در آن زمان زن را همچون موجودی نیمه خدایی می دیده که قرار است آنگاه که همه چیز در وجود او در هم پیچیده دست او را بگیرد و به ساحات والای وجودش بکشاند. به دلیل همین نگاه در همان اوایل کتاب به تخطئه ی نگاه جسمی به زن می پردازد و در سرتاسر کتاب این خصلت مینوی را حفظ می کند. زنی وارد زندگی او می شود؛ زنی که خود نامزدی دارد، نامزدی از نظر گورکی به غایت مسخره و حقیر. گورکی با ابراز علاقه های ورترگونه ی خود می کوشد این آتش درونی را به او تقدیم کند و از زیبایی الوهی او بهره ببرد. زن بدین مطلب واقف می شود و سرانجام با رها کردن نامزد خود، به گورکی می پیوندد.
در خلال این با هم بودن گورکی در می یابد که محبوب او از یک جهت با تمایلات فکری او همسویی ندارد و از جهت دیگر مانعی می بیند که توجه مردان دیگر را به خود جلب کند. عدم هم جهتی فکری با او خصوصا آنجا آشکار می شود که محبوبش در حین اینکه گورکی در حال خواندن یکی از داستانهایش برای او است به خواب می رود؛ همچنین او آن هنگام که گورکی زشتی ها و پلشتی های جهان را به زبان می آورد و نکوهش می کند، از شنیدن این سخنان احتراز دارد و می کوشد در آن خوشی ساده و امیدواری خویش باقی بماند.
از من کتاب:
من میبایست تکههای خود واقعیام را از خاطرات پریشان ماجراهای زندگیام بیرون میکشیدم تا آن موقع توانش را نداشتم حتی میترسیدم اینکار را بکنم. من کی بودم؟ چی بودم؟ سؤالی که از زندگی بازم میداشت. روزگارم را سیاه کرده بود و زندگیم را تلخ کارم به جای رسید که میخواستم را سربهنیست کنم مردم را درک نمیکردم و آن نوع زندگیها به نظرم احمقانه و بیارزش و بیمعنی بود. حس کنجکاوی در درونم ول میزد و راحتم نمیگذاشت وادارم میکرد به گوشه کنار هستی و در تمام راز و رمز زندگی دقیق شوم...
بیشتر
در خلال این با هم بودن گورکی در می یابد که محبوب او از یک جهت با تمایلات فکری او همسویی ندارد و از جهت دیگر مانعی می بیند که توجه مردان دیگر را به خود جلب کند. عدم هم جهتی فکری با او خصوصا آنجا آشکار می شود که محبوبش در حین اینکه گورکی در حال خواندن یکی از داستانهایش برای او است به خواب می رود؛ همچنین او آن هنگام که گورکی زشتی ها و پلشتی های جهان را به زبان می آورد و نکوهش می کند، از شنیدن این سخنان احتراز دارد و می کوشد در آن خوشی ساده و امیدواری خویش باقی بماند.
از من کتاب:
من میبایست تکههای خود واقعیام را از خاطرات پریشان ماجراهای زندگیام بیرون میکشیدم تا آن موقع توانش را نداشتم حتی میترسیدم اینکار را بکنم. من کی بودم؟ چی بودم؟ سؤالی که از زندگی بازم میداشت. روزگارم را سیاه کرده بود و زندگیم را تلخ کارم به جای رسید که میخواستم را سربهنیست کنم مردم را درک نمیکردم و آن نوع زندگیها به نظرم احمقانه و بیارزش و بیمعنی بود. حس کنجکاوی در درونم ول میزد و راحتم نمیگذاشت وادارم میکرد به گوشه کنار هستی و در تمام راز و رمز زندگی دقیق شوم...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1393/11/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نخستین عشق من